جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Die Gemeinschaft
[gender: feminine]
01
گروه, جماعت، اجتماع
مثالها
Die Dorfbewohner leben in einer engen Gemeinschaft.
روستاییان در یک جامعه نزدیک زندگی میکنند.
Eine gute Gemeinschaft hilft in schwierigen Zeiten.
جامعه در زمانهای دشوار کمک میکند.
02
(محل یا چیز) همگانی, عمومی
مثالها
Die Küche ist Gemeinschaft für alle Mieter.
آشپزخانه یک جامعه برای همه مستأجران است.
Wir haben ein Gemeinschaftsbad im Wohnheim.
ما یک حمام مشترک در خوابگاه داریم.



























