جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
der
01
[حرف تعریف اسامی مذکر مشخص]
مثالها
Der Mann ist groß.
مرد بلندقد است.
Der Hund bellt laut.
سگ با صدای بلند پارس میکند.
02
[حرف تعریف اسامی مؤنث مشخص در حالت داتیو]
مثالها
Ich gebe der Frau das Buch.
من کتاب را به زن میدهم.
Das Geschenk gehört der Mutter.
هدیه متعلق به مادر است.
03
[حرف تعریف اسامی مؤنث در حالت ملکی]
مثالها
Die Hauptstadt der USA ist Washington.
پایتخت ایالات متحده آمریکا واشنگتن است.
Das Ende der Geschichte war überraschend.
پایان داستان شگفتانگیز بود.
der
01
[ضمیر اشاره], آن (کسی یا چیزی)، او
مثالها
Der kommt gleich.
آن به زودی میآید.
Der, der immer für mich da ist, ist mein Freund.
آن که همیشه برای من هست، دوست من است.
02
[ضمیر موصولی], که
مثالها
Der Schiedsrichter ist der Mann, der das Spiel leitet.
داور مردی است که بازی را هدایت میکند.
Das ist der Hund, der immer bellt.
این سگی است که همیشه پارس میکند.



























