جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
La régression
[gender: feminine]
01
عقبنشینی, بازگشت به عقب، پسروی
مثالها
La régression des troupes a été ordonnée par le commandant.
عقبنشینی نیروها توسط فرمانده دستور داده شد.
On observe une régression des ventes ce trimestre.
این فصل عقبگردی در فروش مشاهده میشود.
02
کاهش, تنزل
مثالها
La régression des profits inquiète les investisseurs.
رگرسیون سودها سرمایهگذاران را نگران میکند.
On remarque une régression des performances cette année.
امسال یک عقبگرد در عملکرد مشاهده میشود.
03
افسردگی
مثالها
La régression de l' enfant se manifeste par des comportements infantiles.
واپسروی کودک از طریق رفتارهای کودکانه آشکار میشود.
La régression psychologique peut survenir après un traumatisme.
واپسروی روانی میتواند پس از یک ضربه روانی رخ دهد.
