جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
La pistache
[gender: feminine]
01
پسته
مثالها
J' aime manger des pistaches en regardant un film.
من دوست دارم هنگام تماشای فیلم پسته بخورم.
Elle a ajouté des pistaches écrasées sur le gâteau.
او پستههای خرد شده را روی کیک اضافه کرد.
02
رنگ مغزپستهای
مثالها
Le pistache est une couleur apaisante.
پستهای یک رنگ آرامشبخش است.
J' ai choisi le pistache pour ma chambre.
من پستهای را برای اتاق خوابم انتخاب کردم.
pistache
01
(به رنگ) مغزپستهای
مثالها
J' ai acheté un canapé pistache pour le salon.
من یک مبل پستهای برای اتاق نشیمن خریدم.
Elle porte des gants pistache très élégants.
او دستکشهای بسیار شیکی به رنگ پسته پوشیده است.



























