جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
L'habitude
[gender: feminine]
01
عادت, خصلت
مثالها
J' ai l' habitude de me lever tôt.
من عادت دارم زود بیدار شوم.
C' est une mauvaise habitude de fumer.
سیگار کشیدن یک عادت بد است.
جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
عادت, خصلت