جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
El ejercicio
[gender: masculine]
01
تمرین, ورزش
مثالها
El ejercicio físico fortalece el cuerpo.
ورزش بدنی بدن را تقویت میکند.
El médico me recomendó hacer más ejercicio.
پزشک به من توصیه کرد که ورزش بیشتری انجام دهم.
02
آزمون, تست، امتحان
مثالها
El ejercicio de hoy será calificado.
تمرین امروز نمرهگذاری خواهد شد.
El segundo ejercicio del examen fue muy difícil.
تمرین دوم امتحان بسیار دشوار بود.
03
تمرین (درسی)
مثالها
El profesor nos dejó cinco ejercicios de matemáticas.
معلم پنج تمرین ریاضی برای ما گذاشت.
Ya terminé los ejercicios del libro.
من قبلاً تمرینهای کتاب را تمام کردهام.
04
سال مالی
مثالها
El ejercicio fiscal termina en diciembre.
سال مالی در دسامبر به پایان میرسد.
La empresa tuvo pérdidas durante el último ejercicio.
شرکت در طول سال مالی گذشته متحمل ضرر شد.



























