جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
La carne
[gender: feminine]
01
گوشت
مثالها
Comemos carne todos los domingos.
ما هر یکشنبه گوشت میخوریم.
La carne de res es muy popular en esta región.
گوشت گاو در این منطقه بسیار محبوب است.
02
بدن (جانداران)
مثالها
La herida dañó la carne del brazo.
زخم گوشت بازو را آسیب زد.
La carne humana es diferente a la carne de los animales.
گوشت انسان با گوشت حیوانات متفاوت است.
03
گوشت (میوه)
مثالها
La carne de la naranja es jugosa y dulce.
گوشت پرتقال آبدار و شیرین است.
Me gusta comer la carne del mango.
من دوست دارم گوشت انبه را بخورم.
04
جسمانیت, خواستههای جسمانی
مثالها
Los deseos de la carne a veces son difíciles de controlar.
خواستههای جسمانی گاهی کنترل کردنشان دشوار است.
La carne y el espíritu están en constante lucha.
تن و روح در مبارزهای دائمی هستند.
carne
01
گوشتی (رنگ)
مثالها
Compré una camiseta color carne.
من یک تیشرت به رنگ گوشت خریدم.
Los zapatos color carne combinan con todo.
کفشهای به رنگ گوشت با همه چیز هماهنگ میشوند.
