جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Fifth wheel
01
چرخ آزاد, بلبرینگ فرمان
a steering bearing that enables the front axle of a horse-drawn wagon to rotate
02
چرخ زاپاس, چرخ پنجم
an extra car wheel and tire for a four-wheel vehicle
03
فرد اضافی (که نباید در جایی باشد)
someone who is considered as an unneeded or unwanted person within a group of people
مثالها
He felt more and more like a fifth wheel at the office.
او بیشتر و بیشتر در دفتر مانند یک چرخ پنجم احساس میکرد.
I did n't realize that the party was for couples only, so when I showed up alone, I felt like a fifth wheel.
متوجه نشدم که مهمانی فقط برای زوجهاست، بنابراین وقتی تنها آمدم، احساس کردم مثل چرخ پنجم هستم.
04
چرخ پنجم, نوعی کامیون کمپینگ که برای یدک کشیدن توسط یک کامیونت مجهز به هیتچ مخصوص طراحی شده است
a type of camper that is designed to be towed by a pickup truck equipped with a special hitch
مثالها
They decided to upgrade their camping experience by purchasing a spacious fifth wheel, perfect for family vacations.
آنها تصمیم گرفتند تجربه کمپینگ خود را با خرید یک چرخ پنجم جادار، که برای تعطیلات خانوادگی عالی است، ارتقا دهند.
The fifth wheel offered all the comforts of home, including a full kitchen and bathroom, making long road trips enjoyable.
چرخ پنجم تمام راحتیهای خانه را ارائه میداد، از جمله یک آشپزخانه و حمام کامل، که سفرهای جادهای طولانی را لذتبخش میکرد.



























