جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
docile
01
مطیع, فرمانبردار
learning easily and accepting instruction without difficulty
مثالها
She is a docile pupil who always listens carefully to the teacher.
او یک دانشآموز فرمانبردار است که همیشه به دقت به معلم گوش میدهد.
The dog is docile and enjoys being trained.
سگ رام است و از آموزش دیدن لذت میبرد.
02
رامشدنی, کنترلشدنی، مهارشدنی
accepting guidance, control, or direction easily and without resistance
مثالها
The docile nature of the elderly cat made it effortless for the veterinarian to administer medication without any resistance.
طبیعت مطیع گربه سالخورده باعث شد دامپزشک به راحتی و بدون هیچ مقاومتی دارو را تجویز کند.
The docile crowd patiently waited in line, following the instructions of the event organizers without complaint.
جمعیت فرمانبردار با صبر در صف ایستادند و بدون شکایت از دستورالعملهای برگزارکنندگان رویداد پیروی کردند.
درخت واژگانی
indocile
docile
