جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Training
01
آموزش, کارآموزی
the process during which someone learns the skills needed in order to do a particular job
مثالها
The new employees underwent intensive training to learn company policies and procedures.
کارمندان جدید تحت آموزش فشرده قرار گرفتند تا سیاستها و رویههای شرکت را یاد بگیرند.
Professional athletes undergo rigorous training to improve their performance.
ورزشکاران حرفهای تحت تمرینات سختگیرانه قرار میگیرند تا عملکرد خود را بهبود بخشند.
02
تمرین
physical exercise done in preparation for a sports competition
مثالها
He needs more training to improve his swimming speed.
او به تمرین بیشتری نیاز دارد تا سرعت شنا خود را بهبود بخشد.
I missed my tennis training because of the rain.
به دلیل باران تمرین تنیس خود را از دست دادم.
03
آموزش, ادب خوب
the result of good upbringing (especially knowledge of correct social behavior)
درخت واژگانی
retraining
training
train
