جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
gegenüber
01
رو به رو, مقابل
مثالها
Die Bank ist gegenüber der Post.
بانک روبروی اداره پست است.
Er saß mir direkt gegenüber.
او مستقیماً روبروی من نشسته بود.
02
جلوی, در حضور
مثالها
Sie sagte es mir gegenüber.
او آن را به طور مستقیم به من گفت.
Gegenüber Kindern muss man ehrlich sein.
در برابر کودکان باید صادق بود.
gegenüber
01
روبرو, آنطرف
مثالها
Das Café ist gleich gegenüber.
کافه دقیقاً روبرو است.
Die Haltestelle liegt gegenüber.
ایستگاه اتوبوس روبرو قرار دارد.



























